استراتژی STP چیست؟

یک ضرب‌المثل رایج در دنیای تجارت وجود دارد، “اگر سعی کنید همه چیز برای همه باشید، در نهایت برای همه هیچ خواهید شد.” اغلب اوقات،‌ کسب‌وکارها در تله قرار دادن محصول(های) خود به عنوان چیزی که «همه» از آن سود می‌برند، می‌افتند. منطق آنها این است: اگر آنها شبکه خود را به اندازه کافی گسترده کنند، به زودی مشتریان کافی را جذب خواهند کرد. این رویکرد از دو جهت ناقص است:

  1. منابع شرکت – بودجه و کارمندان – در تعقیب بخش‌های دور از دسترس مشتریان بسیار ناچیز پخش می‌شوند.
  2. این منجر به کمرنگ شدن نام تجاری می‌شود، جایی که مشتریان هدف «واقعی» شرکت، ارزشی را در برند نمی‌بینند.

در مورد آن فکر کنید: شما یک محصول یا محصولات زیادی را برای حل یک مشکل خاص می‌سازید. همه 7.9 میلیارد نفر در جهان این مشکل را ندارند. حتی اگر محصول شما چیزی به اندازه یک مسواک ضروری باشد، باید به نوعی از مسواک‌های موجود در بازار متمایز باشد تا فروش را به ارمغان بیاورد.

مثلاً از رسانه‌ها و صحبت‌هایتان با دوستان متوجه می‌شوید که تعداد زیادی از مردم به سمت زندگی سالم حرکت می‌کنند. شما این ایده را برای ایجاد مسواک از شاخه‌های بامبو ایجاد می‌کنید.

در همان ابتدا، شما قصد دارید با قرار دادن محصول خود به عنوان جایگزینی سازگار با محیط زیست به جای برس‌های پلاستیکی، تمام کاربران مسواک را هدف قرار دهید. این استراتژی قرار است تاثیر ناچیزی، تقریباً مانند قطره‌ای در اقیانوس، ایجاد کند.

این به این دلیل است که 85٪ از مخاطبان شما به زندگی سالم و بدون زباله اهمیت نمی‌دهند. در حالی که هنوز می‌توانید با ایجاد آگاهی به دنبال آنها بروید، ابتدا باید آنها را در مورد اثرات نامطلوب استفاده از پلاستیک بر محیط زیست آموزش دهید. به آنها بگویید که محصول شما چگونه به این موضوع رسیدگی می‌کند و در نهایت چگونه به طور فردی برای مشتری سود به همراه دارد.

STP چیست؟

(‌Segmentation, targeting, and positioning) (STP) بخش‌بندی، ‌هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی، یک مدل بازاریابی است که مجدداً تعریف می‌کند که محصولات خود را برای چه کسانی و چگونه بازاریابی کنید. این باعث می‌شود ارتباطات بازاریابی شما برای مشتریان متمرکزتر، مرتبط‌تر و شخصی‌تر شود.

به طور خلاصه، STP یک رویکرد بازاریابی است که در آن شما مخاطبان خود را‌تقسیم‌بندی می‌کنید، بهترین بخش‌های مخاطب را برای محصول خود هدف قرار می‌دهید و محصول خود را به گونه‌ای قرار می‌دهید که بخش هدف خود را به طور موثر جذب کند.

فرمول STP: تقسیم‌بندی + ‌هدف‌گذاری = موقعیت‌یابی

نگاهی دقیق‌تر به این فرمول به ما می‌گوید که موقعیت محصول برای هر بخش هدف متفاوت است. این ماهیت مدل بازاریابی STP (‌بخش‌بندی، ‌هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی) را تشکیل می‌دهد.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به هر یک از این بخش‌های تقسیم‌بندی، هدف‌گیری و موقعیت‌یابی بیندازیم.

این یک فرآیند طولانی است که می‌تواند زمان و بودجه شما را تحت فشار قرار دهد و در عین حال حداقل بازدهی را داشته باشد. بهتر است 15٪ دیگر را هدف قرار دهید – افرادی که از قبل به دنبال جایگزین‌های پایدار هستند. آنها قبلاً از «چرا»یی محصول شما آگاه هستند، بنابراین شما می‌توانید ادامه دهید و مستقیماً محصولتان را به آنها ارائه دهید.

با نادیده گرفتن حرکات، در منابع صرفه‌جویی می‌کنید و از آنها در جایی که بیشتر مورد نیاز هستند استفاده می‌کنید. همچنین، از آنجایی که نیازهای هدف شما با ارائه محصول شما هماهنگ است، هزینه جذب مشتری کم است.

سناریوی فوق یک مورد استفاده مناسب برای مدل STP است. اکنون که اطلاعات اولیه را داریم، بیایید عمیق‌تر به این بپردازیم که مدل تقسیم‌بندی، هدف‌گیری و موقعیت‌یابی (STP) چیست.

تقسیم‌بندی Segmentation

هنگامی‌که شروع به ایجاد یک استراتژی GTM (استراتژی رفتن به بازار (Go To Market) یک طرح جامع است که کسب‌و‌کارها برای ارائه محصول یا خدمات جدید به بازار، از آن استفاده می‌کنند. یک استراتژی معمولی GTM که برای کاهش ریسک ذاتی در معرفی یک محصول جدید طراحی شده است، شامل پروفایل‌های بازار هدف، یک طرح بازاریابی و یک استراتژی فروش و توزیع مشخص است.) برای محصول خود می‌کنید، تصور می‌کنید که مخاطبان شما چه کسانی هستند. شما می‌توانید کل گروهی را هدف قرار دهید که با تعریف گسترده مخاطبان شما مطابقت دارد، اما به احتمال زیاد یک پیام عمومی‌ ممکن است به گوش بخش عظیمی از مشتریان شما نرسد.

تقسیم کردن مخاطبان به گروه‌های کوچک‌تر بر اساس ویژگی‌های خاص، به شما دید بهتری در مورد اینکه چه کسی و چگونه از محصول شما بیشترین سود را می‌برد، می‌دهد. با این وضوح، می‌توانید پیام‌های خود را متمرکزتر و مرتبط‌تر با گروه‌های هدف کنید.

در حالی که می‌توانید مخاطبان خود را با استفاده از هر معیاری که به بهترین وجه برای‌کسب‌وکار شما مناسب است‌ تقسیم‌بندی کنید، معیارهای زیر معمولاً مورد استفاده قرار می‌گیرند:

 

 

چگونه با‌تقسیم‌بندی شروع می‌کنید؟

تقسیم‌بندی با مثال

فرض کنید محصول شما شیر گیاهی است. مخاطبان عمومی‌ شما افرادی هستند که می‌خواهند از محصولات لبنی دوری کنند. می‌توانید این مخاطبان را به دو دسته تقسیم کنید:

  • بخش A: افرادی که به دنبال جایگزین‌های بدون لبنیات برای سبک زندگی خود هستند، معمولاً گروه‌های با درآمد بالا.
  • بخش B: افراد مبتلا به عدم تحمل لاکتوز به دنبال گزینه‌های دیگر هستند.

پیامی‌که برای این دو بخش استفاده می‌کنید بدیهی است که با یکدیگر متفاوت است. با استفاده از ابزارهایی مانند Data Studio، می‌توانید دو بخش فوق را به گروه‌هایی تقسیم کنید که قبلاً از یک محصول رقیب استفاده می‌کردند و گروه‌هایی که از آن استفاده نمی‌کردند. سپس می‌توانید پیام خود را بر اساس آن اصلاح کنید.

‌هدف‌گذاری Targeting

مرحله بعدی در مدل STP ‌هدف‌گذاری است. این مرحله‌ای است که در آن تصمیم می‌گیرید کدام یک از بخش‌هایی را که در مرحله‌ تقسیم‌بندی ایجاد کرده‌اید، ارزش دنبال کردن دارند. شما باید معیارهای زیر را برای انتخاب بخش‌های هدف خود در نظر بگیرید:

  • اندازه: بخش‌های مخاطبان شما باید مشتریان بالقوه کافی داشته باشند تا ارزش بازاریابی را داشته باشند. اگر بخش‌های شما خیلی کوچک هستند، ممکن است تبدیل‌های کافی برای توجیه تلاش‌های بازاریابی خود دریافت نکنید.
  • تفاوت: بین هر دو بخش باید یک تفاوت قابل اندازه‌گیری وجود داشته باشد. فقدان آن منجر به تکرار بی مورد تلاش‌ها می‌شود.
  • دسترس‌پذیری: بخش‌ها باید برای تیم‌های فروش و بازاریابی شما قابل دسترسی باشند و با عوارض فنی یا قانونی خدشه‌دار نشوند.
  • سودآوری: بخش باید هزینه جذب مشتری کم تا متوسط ​​(CAC) داشته باشد و در عین حال بازدهی بالایی داشته باشد، یعنی مخاطب باید مایل باشد برای محصول شما پول بپردازد.
  • مزایا: مزایای مختلف، بخش‌های مختلف را جذب می‌کند. در مثال شیر گیاهی ما، بخش A ظلم به حیوانات را مدنظر دارند در حالی که بخش B زندگی بدون لبنیات می‌خواهند.

دانستن اینکه کدام بخش از مخاطبان را باید هدف قرار دهید از دید همه جانبه آن بخش‌ها در یک نقطه ناشی می‌شود. این امر مقایسه بخش‌ها و سنجش مزایا و معایب هدف قرار دادن برخی بخش‌ها نسبت به بخش‌های دیگر را آسان‌تر می‌کند.

در مثال ما از شیر گیاهی، شما از طریق تحقیقات به این نتیجه رسیده‌اید که گیاهخواری در همه جا رایج است و تقریباً 60 درصد از مردم به دنبال جایگزین‌های بدون لبنیات هستند. همچنین متوجه می‌شوید که تقریباً 80 درصد از افراد در جمعیت انتخابی شما به عدم تحمل لاکتوز مبتلا هستند. اگرچه تعداد مخاطبان در بخش دوم بیشتر هستند، اما احتمالاً وقتی قسمت اول را دنبال می‌کنید، بازده بیشتری دریافت خواهید کرد، زیرا این بخش شامل گروه‌های پردرآمدی است که آماده پرداخت پول برای محصولات با‌کیفیتی هستند که سبک زندگی را تغییر می‌دهند.

موقعیت‌یابی Positioning

مرحله نهایی مدل STP، موقعیت‌یابی، جایی است که شما از بینش‌های به‌دست‌آمده از تقسیم‌بندی و هدف‌گذاری برای تصمیم‌گیری در مورد نحوه انتقال محصول خود به بخش‌های انتخابی مخاطبان استفاده می‌کنید.

در حالی که‌ تقسیم‌بندی و ‌هدف‌گذاری در مورد مشتریان است، موقعیت‌یابی در مورد محصول شما از دیدگاه مشتری است. شما می‌توانید موقعیت‌یابی را به عنوان پلی که محصول شما را با مخاطب پیوند می‌دهد در نظر بگیرید. این مرحله‌ای است که در آن تجزیه و تحلیل رقبا را انجام می‌دهید، ارزش پیشنهادی خود را مشخص می‌کنید و آن را با مشتریان خود در میان می‌گذارید.

بر اساس آنچه که نام تجاری شما مخفف آن است، می‌توانید محصول خود را به روش‌های مختلفی قرار دهید. اگر در بازار لوکس هستید، می‌توانید با قرار دادن خود به عنوان یک نماد وضعیت، به «میل به پرستیژ» در میان مشتریان متوسل شوید. یا اگر در رده بودجه قرار می‌گیرید، می‌توانید با ارائه مزایای بیشتر به هدف خود با هزینه کمتر نسبت به رقبای خود، خود را متمایز کنید.

بهترین راه برای نزدیک شدن به تثبیت موقعیت‌،‌ ترسیم نقشه موقعیت‌یابی محصول است که دو ویژگی کلیدی بازار را به‌عنوان محور خود دارد، ترسیم رقبای شما و شما در آن. این به شما تصویر واضحی از نحوه مقابله با رقبای خود و جایی که باید محصول خود را برای به حداکثر رساندن سود قرار دهید، می‌دهد.

چگونه می‌توان بازاریابی STP را واقعاً کارآمد کرد

اکنون که بازار خود را محدود کرده‌اید، بخش‌های خود را شارپ کرده‌اید و یک برنامه حمله دارید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که پیام خود را بسازید و ارسال کنید. اینجاست که یک مفهوم اصلی – شخصی‌سازی – وارد می‌شود. با نگاهی به گذشته، کل مدل تقسیم‌بندی، هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی STP به سمت شخصی‌سازی بازاریابی برای مشتریان تنظیم شده است، بنابراین پیام شما و کانال‌هایی که از طریق آن ارتباط برقرار می‌کنید باید منعکس‌کننده آن باشد.

خوشبختانه، برخی از راه‌حل‌ها به شما کمک می‌کنند تا با مشتریان در جایی که هستند ملاقات کنید و تعامل 1 به 1 شخصی با آنها را افزایش دهید.

مزایای بازاریابی STP

تعامل بهبودیافته: از آنجایی که شما بخش‌های دقیق مخاطب را با پیام‌های شخصی‌سازی شده هدف قرار می‌دهید، مخاطبان شما را مرتبط و نزدیک می‌دانند و احتمال بیشتری دارد که درگیر شوند و تبدیل به مشتری شوند.

کاهش هزینه‌های بازاریابی: از آنجایی که شما فقط به دنبال بخش‌هایی هستید که بازده سرمایه‌گذاری بالقوه بالایی دارند، دیگر بودجه خود را برای کانال‌ها و بخش‌هایی که کار نمی‌کنند هدر نمی‌دهید.

محصول قوی‌تر: از آنجایی که دقیقاً می‌دانید محصول خود را برای چه کسی عرضه می‌کنید، می‌توانید بر اساس بازخورد آن بخش مخاطبان، بهبودهایی ایجاد کنید و نوآوری متمرکز در محصول را تقویت کنید.

مطالعات موردی STP

اپل

اپل مدل STP را میخکوب کرده است. او خود را به عنوان یک سبک زندگی معرفی می‌کند و آن دسته از مخاطبان را با زیبایی‌شناسی طراحی، مشتاق هدف قرار می‌دهد که می‌خواهند از دیگران متمایز شوند و از رفاه خوبی برخوردار هستند. اپل یک اکوسیستم نرم‌افزاری “بسته” را با تاکید بر امنیت دنبال می‌کند. با انجام این کار،‌ هاله‌ای از انحصار ایجاد می‌کند که باعث می‌شود مردم برای داشتن محصولات اپل احساس امتیاز کنند. مدل STP اپل به قدری خوب کار می‌کند که نام برند مترادف با گجت‌های گران‌قیمت، با کارایی بالا و لوکس آورده می‌شود.

مک‌دونالد

نام مک‌دونالد تصاویری از خانواده‌ای با بچه‌ها را تداعی می‌کند که از یک «غذای شاد» از همبرگر، سیب‌زمینی سرخ کرده و کوکاکولا لذت می‌برند. مخاطبان مک‌دونالد بخش‌های کم درآمد تا متوسط ​​هستند. مک‌دونالد خود را به عنوان یک برند قابل دسترس و مقرون‌به‌صرفه معرفی می‌کند و آگاهانه از بازار غذاخوری‌های لوکس دور می‌ماند. تقریباً در هر خیابان می‌توانید یک مک‌دونالد پیدا کنید که نشان از دسترسی آن است.

مک‌دونالد جدا از‌ تقسیم‌بندی مخاطبان بر اساس درآمدشان،‌ تقسیم‌بندی جغرافیایی را نیز به خوبی انجام می‌دهد. منوی خود را برای هر کشور بر اساس‌ ترجیحات فرهنگی سفارشی می‌کند و آن را برای بخش‌های مخاطب هدف خود جذاب‌تر می‌کند.

گروه گودرژ

Godrej Group یک شرکت هندی بسیار محبوب و قابل اعتماد است که در دسته‌بندی محصولات – از کالاهای خانگی گرفته تا املاک و مستغلات – به مشتریان خدمات ارائه می‌دهد. هر خانواده هندی از محصولات گودرژ مانند مبلمان و قفل آگاه است. اما برای درگیر کردن و آگاه کردن مشتریان از دیگر دسته‌بندی‌های محصولات نیز، Godrej گوش دادن اجتماعی را به عنوان تاکتیکی برای شناسایی آنچه که مخاطبان هدفشان درباره آن صحبت می‌کنند و می‌خوانند، اتخاذ کرده است. آنها از الگوهای مصرف محتوای مخاطبان برای شکل دادن به استراتژی‌های بازاریابی محتوای خود به گونه‌ای استفاده می‌کنند که حداکثر تعامل و آگاهی را ارائه دهد.

کوکاکولا

کوکاکولا برندی است که کل دنیا را به عنوان بازار دارد. اما در قالب برند دیگری به نام پپسی نیز رقابت جدی دارد. برای به دست آوردن برتری رقابتی نسبت به پپسی، انواع جدیدی مانند کوکای رژیمی‌ و کوکای زیرو(بدون قند) را برای هدف قرار دادن بخش‌های مخاطب خاص و آگاه به سلامت معرفی کرد. همچنین انواع طعم‌دار بیشتری را برای هدف قرار دادن جمعیت جوان‌تر معرفی کرد.

فراتر از‌ تقسیم‌بندی و ‌هدف‌گذاری، کوکاکولا خود را به عنوان نوشیدنی‌ای که خانواده‌ها‌ و دوستان را دور هم جمع می‌کند، قرار می‌دهد. این از تبلیغات آن مشهود است، که معمولاً شامل گردهمایی‌ها، جشنواره‌هاو جشن‌هایی است که در آنها کوکاکولا نقش مهمی‌ ایفا می‌کند.

چگونه یک مدل STP برای‌کسب‌وکار خود ایجاد کنیم: استراتژی پیاده‌سازی

ما اصول اولیه مدل بازاریابی STP را با مزایا و مثال‌ها پوشش داده‌ایم. اکنون زمان آن است که ببینید چگونه می‌توانید یک مدل‌تقسیم‌بندی، ‌هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی را برای‌کسب‌وکار خود به صورت گام‌به‌گام پیاده‌سازی کنید.

مرحله 1: بازار خود را تعریف کنید

جهان ممکن است بازار شما باشد، اما تقسیم آن به بخش‌های قابل مدیریت راهی است که آن را فتح می‌کنید. برای دانستن بخش بازاری که در آن می‌توانید به نفع خود ضربه بزنید، با تعریف

  •  Total Available Market کل بازار موجود (TAM) 
  • Serviceable Available Market بازار قابل سرویس‌پذیر (SAM) 
  • Serviceable Obtainable Market بازار قابل دسترسی قابل خدمت (SOM) 

شروع می‌کنید. بیایید ببینیم هر کدام از اینها چیست.

کل بازار موجود (TAM): کل تقاضای بازار برای یک محصول یا خدمات است. به عبارت دیگر، این بزرگترین بازار موجود برای برند است. TAM حداکثر درآمدی است که یک‌کسب‌وکار در صورت دستیابی به 100٪ از سهم بازار خود می‌تواند ایجاد کند.

بازار موجود قابل سرویس (SAM :(SAM زیرمجموعه‌ای از TAM است، یعنی بخشی از کل بازار موجود که متناسب با محصول یا خدمات شما است. شما می‌توانید SAM را با محدودیت‌های جغرافیایی یا تخصصی محصول تعریف کنید.

بازار قابل دستیابی قابل سرویس (SOM :(SOM زیرمجموعه‌ای از SAM است، یعنی بخشی از بازار در دسترس قابل سرویس که با در نظر گرفتن عواملی مانند تمایز محصول، بودجه و رقابت می‌توانید به طور واقع‌بینانه به آن برسید.

در مورد کوکاکولا، TAM آن کل بازار نوشیدنی است، در حالی که SAM آن نوشابه است. SOM آن بازاری است که پپسی آن را تصرف نمی‌کند. برای کوکای رژیمی، SOM نوشیدنی‌های سالم و بدون قند است.

مرحله 2: بخش‌های مخاطب ایجاد کنید

اکنون که تعریف بازار خود را می‌دانید، می‌توانید مخاطبان را بر اساس آن تعریف‌ تقسیم‌بندی کنید.

می‌توانید مخاطبان را بر اساس جغرافیا، جمعیت‌شناسی، رفتار یا روان‌شناسی تقسیم‌بندی کنید، اما در حالت ایده‌آل،‌ ترکیبی از هر چهار مورد می‌تواند به شما در دستیابی به بخش‌های کاملاً متمایز کمک کند. هرچه لایه‌های تقسیم‌بندی یا متغیرهای بیشتری اضافه کنید، بخش‌های شما مشخص‌تر می‌شوند.

برای مثال، فرض کنید در حال فروش یک محصول آرایشی لوکس هستید. در آن صورت، می‌توانید زنان شاغل پردرآمد (جمعیت‌شناسی) در ایران (جغرافیا) را هدف قرار دهید، که دسته‌های آرایش را در رسانه‌های اجتماعی (رفتار) دنبال می‌کنند و مایلند برای محصولات آرایشی خاص (روان‌شناسی) پول خرج کنند.

این نوع لایه‌بندی و تقسیم‌بندی مکرر، گروه‌های مخاطب متمرکزی را ایجاد می‌کند که می‌توانید با پیام‌های بیش‌ از حد شخصی‌شده، هدف قرار دهید. تحقیقات مک‌کینزی نشان داد که شرکت‌هایی که در شخصی‌سازی برتری دارند، 40 درصد بیشتر از کسب‌وکارهای معمولی درآمدی حاصل از این فعالیت‌ها ایجاد می‌کنند.

مرحله 3: بخش‌های جذاب‌تر را شناسایی کنید

تمام داده‌های بخش‌ها را در یک مکان داشته باشید و جذابیت هر بخش را ارزیابی کنید. می‌توانید از معیارهایی مانند بازگشت سرمایه، اندازه بخش و پتانسیل رشد در ارزیابی خود استفاده کنید.

مرحله 4: رقابت خود را ارزیابی کنید

با طبقه‌بندی مخاطبان شما، اکنون زمان آن رسیده است که به محصول خود نگاه کنید و تعیین کنید که چگونه در مقابل رقبای شما قرار می‌گیرد. جدولی تهیه کنید که تمام قابلیت‌های محصول شما و رقبای شما را فهرست کند، تجزیه و تحلیل SWOT (تجزیه و تحلیل  stands for Strengths, Weaknesses, Opportunities, and Threats به شما کمک می‌کند تا نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای یک پروژه خاص یا طرح کسب‌و‌کار کلی خود را شناسایی کنید و برای برنامه‌ریزی استراتژیک و جلوتر ماندن از روند بازار استفاده کنید) انجام دهید، شکاف‌ها را شناسایی کنید، و مناسب‌ترین نقطه ورود به بخش مشتری مورد نظر خود را مشخص کنید.

مرحله 5: موقعیت خود را اصلاح کنید

زمینه‌سازی برای‌ تقسیم‌بندی و ‌هدف‌گذاری اکنون از سر راه شما کنار رفته است، بنابراین می‌توانید روی موقعیت‌یابی محصول خود برای تصاحب سهم بیشتر از بازار تمرکز کنید. شما می‌توانید هر یک یا‌ ترکیبی از استراتژی‌های موقعیت‌یابی زیر را دنبال کنید:

  • موقعیت‌یابی مبتنی بر رقیب: جایی که شما در برخی از جنبه‌ها بهتر از رقیب خود نشان می‌دهید.
  • موقعیت‌یابی مبتنی بر مصرف‌کننده: محصول شما تا چه حد با نیازهای مصرف کننده هماهنگ است.
  • موقعیت‌یابی بر اساس قیمت: چگونه قیمت رقابتی دارید و به مشتریان ارزش بیشتری برای پولشان می‌دهید.
  • موقعیت‌یابی مبتنی بر مزیت: چگونه مشتریان شما از خرید محصول شما، چه به صورت جداگانه یا بیش از رقیب شما، سود می‌برند.
  • موقعیت‌یابی مبتنی بر ویژگی: نقطه فروش یا ارزش پیشنهادی منحصر‌به‌فرد شما، فراتر از مزایا و قیمت چیست.
  • موقعیت‌یابی مبتنی بر پرستیژ: چگونه مشتریان با خرید محصول شما حس لوکس بودن دارند.

مرحله 6: آمیخته بازاریابی خود را تعیین کنید

مرحله آخر مدل تقسیم‌بندی، هدف‌گذاری و موقعیت‌یابی STP، انتخاب «آمیخته بازاریابی» است که به تقویت موقعیت‌یابی شما کمک می‌کند. آمیخته بازاریابی از چهار اصل تشکیل شده است – محصول، قیمت، مکان و تبلیغات.

محصول نشان‌دهنده عواملی مانند کیفیت، مزایا، ویژگی‌ها، طراحی، خدمات، پشتیبانی، در دسترس بودن و برتری نسبت به رقبا است.

قیمت نشان‌دهنده آن چیزی است که مشتریان مایلند برای محصول بپردازند. این لیست قیمت، تخفیف‌ها، روش‌های پرداخت و غیره را پوشش می‌دهد. قیمت‌گذاری بسیار پایین‌تر از رقیب شما ممکن است فوایدی برای شما به همراه داشته باشد اما در درازمدت برای درآمد مضر خواهد بود.

محل قرارگیری “جایی” که محصول شما در دسترس است را پوشش می‌دهد. این شامل تجارت الکترونیک، فروشگاه‌های فیزیکی، موجودی، تدارکات، کانال‌های تجاری و غیره است.

تبلیغات “چگونه” محصول شما به مشتری شما می‌رسد را در نظر می‌گیرد. کمپین‌های بازاریابی، تبلیغات، روابط عمومی، تبلیغات فروش، تبلیغات شفاهی، اینفلوئنسرمارکتینگ و غیره را پوشش می‌دهد.

نتیجه‌گیری

مدل STP یک رویکرد بازاریابی علمی‌ و آزموده‌شده است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا بخش‌هایی را شناسایی کنند که می‌توانند در آن ارزش ارائه کنند، ارتباطات بازاریابی خود را شخصی‌سازی کنند و سود قابل‌توجهی کسب کنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط